هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و رهایی از غم سخن می‌گوید. او از تأثیر عشق و مستی چشم معشوق بر زندگی خود می‌گوید و اینکه چگونه این عشق او را دگرگون کرده است. همچنین، از ناله‌ها و فریادهایش مانند فرهاد یاد می‌کند و اشاره می‌کند که عشق، وجودش را به باد فنا داده است. در نهایت، او از جفای معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و ناله‌های عاشقانه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شماره 27

خواجه آن روز که از بندگی آزادم کرد
ساغر می به کفم داد و ز غم شادم کرد

خبر از نیک و بد عاشقیم هیچ نبود
چشم مست تو در این مرحله استادم کرد

روی شیرین‌صفتان در نظر آراست مرا
ریخت طرح هوس اندر سر و فرهادم کرد

عاقبت بیخ و بن هستی ما کرد خراب
از کرم، خانه‌اش آباد که آبادم کرد

رفت بر باد فنا گرد وجودم آخر
دیدی ای دوست که سودای تو بر بادم کرد

بس که فرهاد صفت ناله و فریاد زدم
بیستون ناله و فریاد ز فریادم کرد

بودم از زمره رندان خرابات ولیک
قسمت از روز ازل همدم زهادم کرد

وحدت آن ترک کماندار جفاجو آخر
دیده و دل هدف ناوک بیدادم کرد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 26
گوهر بعدی:غزل شماره 28
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.