هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر صحنه‌ای از یک شب مستی و مجلس‌آرایی را توصیف می‌کند. گل‌ها و عناصر طبیعت مانند سبزه، سرو، نرگس و صبا در حال حرکت و تعامل هستند. شاعر در باغ با یار خود خفته است و هنگامی که یارش قصد رفتن دارد، فریادی ناخواسته از دلش برمی‌خیزد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و نمادین است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات شعر کلاسیک و توصیفات پیچیده‌تر، آن را برای مخاطبان با سن بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۱۵۳

گل امشب آخر شب مست برخاست
به جام لاله گون مجلس بیاراست

نشسته سبزه زین سو، پای در بند
ستاده سرو ازان سو جانب راست

صبا می رفت و نرگس از غنودن
به هر سویی همی افتاد و می خاست

من اندر باغ بودم خفته با یار
بنامیزد چو ماهی بی کم و کاست

چو رفتن خواست از پهلوی خسرو
بر آمد از دلم فریاد بی خواست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.