۲۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۳

گل امشب آخر شب مست برخاست
به جام لاله گون مجلس بیاراست

نشسته سبزه زین سو، پای در بند
ستاده سرو ازان سو جانب راست

صبا می رفت و نرگس از غنودن
به هر سویی همی افتاد و می خاست

من اندر باغ بودم خفته با یار
بنامیزد چو ماهی بی کم و کاست

چو رفتن خواست از پهلوی خسرو
بر آمد از دلم فریاد بی خواست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.