هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از دلبستگی، مستی، خوابهای پریشان، رنجهای عشق و ناامیدی سخن میگوید. او از صبا (باد) میخواهد که آرام به سمت معشوق برود و از یاری که مانند بخت جوان است، طلب رحم میکند. شاعر همچنین به تلخیهای زندگی و ناشکیبایی اشاره میکند و در پایان از خسرو میخواهد که جان دهد، زیرا در این راه کاری به راستی انجامشدنی نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و رنجهای عشقی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.
شمارهٔ ۱۷۵
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالاست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سر ماست
آهسته رو، ای صبا، بدان بام
کان مست شبانه من آنجاست
رحمی نکند بر این دل پیر
یاری که چو بخت خویش برناست
از دوزخ، اگر نشان بپرسند
من گویم خوابگاه تنهاست
می کش که به هر چهار مذهب
خونم هدرست و خانه یغماست
گفتند دلت خوش است، آری
در گونه روی بنده پیداست
خون می کنی و خبر نداری
بیچاره کسی که ناشکیباست
خسرو، جان ده که اندرین راه
کاری به سخن نمی شود راست
کان کج کله بلند بالاست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سر ماست
آهسته رو، ای صبا، بدان بام
کان مست شبانه من آنجاست
رحمی نکند بر این دل پیر
یاری که چو بخت خویش برناست
از دوزخ، اگر نشان بپرسند
من گویم خوابگاه تنهاست
می کش که به هر چهار مذهب
خونم هدرست و خانه یغماست
گفتند دلت خوش است، آری
در گونه روی بنده پیداست
خون می کنی و خبر نداری
بیچاره کسی که ناشکیباست
خسرو، جان ده که اندرین راه
کاری به سخن نمی شود راست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.