هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق، درد فراق، و بی‌قراری دلش سخن می‌گوید. او از معشوق خود با توصیفاتی مانند زلف تابدار و چشمان خمار یاد می‌کند و از وفا نکردن او شکایت دارد. شاعر با اشاره به طبیعت و عناصری مانند باد، بوستان، و جویبار، احساسات خود را بیان می‌کند و در نهایت، عشق را همراه با غم و شادی توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و بی‌قراری نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۷۶

زلف تو هنوز تابدار است
چشمت به کرشمه در خمار است

گفتی که وفا نیاید از من
سوگند مخور که استوار است

خون شد دل من، بگوی، ای باد
کان جان عزیز در چه کار است

کشتش به کدام بوستان است
سروش به کدام جویبار است

من گریه خویش دوست دارم
کز درد کسیم یادگار است

کارم غم عشق و بی قراری است
تا عمر عزیز برقرار است

ای شاهسوار، آهوان را
تیر تو نکوترین شکار است

عاشق که غم تو خورد وانگه
شادی طلبت، حرام خوار است

با تو به مثل هلاک خسرو
دیوانه و موسم بهار است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.