هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق و دوری معشوق است. شاعر از بی‌وفایی و فراموشی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که با وجود رفتن معشوق، خاطرات و نقش او از ذهنش پاک نشده است. همچنین، شاعر به ناامیدی و تلخی عشق اشاره می‌کند و احساس می‌کند که هیچ کاری به مراد دلش پیش نرفته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد فراق و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۲۱۸

رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نرفت
کیست کو دید به رخسار تو وز خویش نرفت

تا ترا دیدم، کم رفت خیالت ز دلم
کم چه باشد که خود خاطر من خویش نرفت

هیچ گاهی به سوی بند نیایی، آری
هیچ کاری به مراد دل درویش نرفت

شب کنی وعده و فردات ز خاطر برود
از تو این ناز و فراموشی و فرویش نرفت

بی سبب نیست گذرهای خیالت بر من
بی سبب گرگ مکابر به سوی میش نرفت

تیر مژگان ترا جستن دلها کیش است
عالمی کشته شد و تیر تو از کیش نرفت

من رسوا شده را خودکش و مفگن به رقیب
که بدین روز کسی پیش بداندیش نرفت

دل به مرهم چه گذاریم که بر یاد لبت
هیچ وقتی دل ما را نمک از ریش نرفت

خسروا، تن زن و بنشین پس کار خود، از آنک
جگرت خون شد و کار دلت از پیش نرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.