هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، از عشق نافرجام و دردهای آن سخن می‌گوید. شاعر از معشوقی می‌گوید که با وجود ناسازگاری‌هایش، همچنان مورد ستایش است. او از غم‌های عشق و بی‌تأثیری داروها در درمان درد عشق شکایت می‌کند و در نهایت به شهرت خود در همه جا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به درد و رنج عشق، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۲۶۰

مه غلام تست با رویی که هست
مشک خاک تست با بویی که هست

دست بست آیینه پیشت ایستاد
روی دیگر یافت با رویی که هست

خوی ناسازت نخواهد شد دگر
هم نخواهد ساخت با خویی که هست

تیغ برکش کز پی فرمان تست
جان و دل را پشت و پهلویی که هست

آب خورد آورد غمها سوی ما
آب چشمم را به هر سویی که هست

ای طبیب، از من برو کاین درد عشق
به نخواهد شد به دارویی که هست

چند مستوری کنی کز بهر تو
شهره شد خسرو به هر کویی که هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.