هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، درباره بی‌خوابی و بی‌قراری ناشی از فراق و عشق است. شاعر از چشمان فتنه‌انگیز معشوق، سبزه‌زار لب او، و نرگس‌های خون‌آشامش می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه بی‌خوابی و حسرت بر او چیره شده است. حتی خسرو نیز بدون بازوی معشوق، آرامش ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد. همچنین، برخی تصاویر شعری مانند «نرگس به خونم راه داشت» ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۶۵

چشم فتانت که دی بر رو نخفت
فتنه را بیدار کرده او نخفت

تاز جوی لب خط سبزت بخاست
سبزه تر بر لب هر جو نخفت

گل برآمد با تو و بادش به روی
پشت دستی زد که تو بر تو نخفت

من نخفتم در فراقت هیچ گاه
چشم من در حسرت آن رو نخفت

نی خود آن نرگس به خونم راه داشت
بخت من، کان غمزه بد خو نخفت

هر که پهلوی تو خود در خواب دید
تا قیامت هم بر آن پهلو نخفت

بازویت خسرو چو زیر سر نیافت
کرد تنها زیر سر بازو، نخفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.