۲۶۳ بار خوانده شده
ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست
آهسته تر، که دست دلم در عنان تست
بنمای رخ که شاد برانم ز دیدنت
روزی دو سه که غمزده میهمان تست
جانها به باد داد که دایم شکسته باد
آن گیسویی که بر سر سرو روان تست
داغی ست از شراره آه کسی مگر
خال سیه که بر رخ چون ارغوان تست
گر هر زمان به خانه دیگر شوی به ناز
می زیبدت که مر همه عالم از آن تست
زان می زیم که بر دهن انگشتری نهم
شبها و این خیال برم کان دهان تست
گفتم بکش که باز رهم، ناوک مژه
بنمود و گفت این همه از بهر جان تست
فریاد خسرو ار شنوی شب به کوی خویش
رنجه مشو که فاخته بوستان تست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آهسته تر، که دست دلم در عنان تست
بنمای رخ که شاد برانم ز دیدنت
روزی دو سه که غمزده میهمان تست
جانها به باد داد که دایم شکسته باد
آن گیسویی که بر سر سرو روان تست
داغی ست از شراره آه کسی مگر
خال سیه که بر رخ چون ارغوان تست
گر هر زمان به خانه دیگر شوی به ناز
می زیبدت که مر همه عالم از آن تست
زان می زیم که بر دهن انگشتری نهم
شبها و این خیال برم کان دهان تست
گفتم بکش که باز رهم، ناوک مژه
بنمود و گفت این همه از بهر جان تست
فریاد خسرو ار شنوی شب به کوی خویش
رنجه مشو که فاخته بوستان تست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.