هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از درد هجران و فراق معشوق مینالد و از نبودن او رنج میبرد. او از بیخبری معشوق از رنجش، زخمهای پنهانش، و ناتوانی در دوری از خیال معشوق سخن میگوید. همچنین، از نگاه دیگران به معشوق و ناتوانی خود در کنترل دل دیوانهاش در زنجیر زلف معشوق شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۱۸
چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نمی آید
دلم پژمرده شد بویی ازان گلشن نمی آید
کدامین کس ره من زد که در ره شد عنان گیرش
که آن سرمست جعدانداز مرد افگن نمی آید
زمانی نیست جان من گریبان گیر هجرانش
که جان عاشقان از جیب تا دامن نمی آید
خیالش بی دریغم می کشد گویا نمی داند
که چون جان رفت از تن باز سوی تن نمی آید
نبیند چشم ظاهربین جراحتهای پنهانم
که بر جان می رسد این زخم بر گردن نمی آید
مگویید، ای مسلمانان که منگر در رخ خوبان
بدین معزور داریدم که این از من نمی آید
خرامان می رود در چشم و صد خار مژه در ره
که دامن گیرش آنها یک سر سوزن نمی آید
قبا پوشیده هوشم می برد، چون خواهدم کشتن
چرا یک بار با یک توی پیراهن نمی آید؟
از آنم روزن دیده ازان تاریک می باشد
که هیچ آن آفتاب من ازین روزن نمی آید
مه من، خود بگو، تاریک نبود چون مرا دیده
که در چشم من آن رخساره روشن نمی آید
دل دیوانه خسرو که در زنجیر زلفت شد
به صد زنجیر آن دیوانه در مسکن نمی آید
دلم پژمرده شد بویی ازان گلشن نمی آید
کدامین کس ره من زد که در ره شد عنان گیرش
که آن سرمست جعدانداز مرد افگن نمی آید
زمانی نیست جان من گریبان گیر هجرانش
که جان عاشقان از جیب تا دامن نمی آید
خیالش بی دریغم می کشد گویا نمی داند
که چون جان رفت از تن باز سوی تن نمی آید
نبیند چشم ظاهربین جراحتهای پنهانم
که بر جان می رسد این زخم بر گردن نمی آید
مگویید، ای مسلمانان که منگر در رخ خوبان
بدین معزور داریدم که این از من نمی آید
خرامان می رود در چشم و صد خار مژه در ره
که دامن گیرش آنها یک سر سوزن نمی آید
قبا پوشیده هوشم می برد، چون خواهدم کشتن
چرا یک بار با یک توی پیراهن نمی آید؟
از آنم روزن دیده ازان تاریک می باشد
که هیچ آن آفتاب من ازین روزن نمی آید
مه من، خود بگو، تاریک نبود چون مرا دیده
که در چشم من آن رخساره روشن نمی آید
دل دیوانه خسرو که در زنجیر زلفت شد
به صد زنجیر آن دیوانه در مسکن نمی آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.