۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۹

من از جور و جفای دلبران دیوانه خواهم شد
ز خویش و آشنا از دست دل بیگانه خواهم شد

ز بس کافسانه خود با در و دیوار می گویم
به رسوایی میان مردمان افسانه خواهم شد

چو دیدم خال و خط آن پری رو را به دل گفتم
گرفتار ار شوم در دام او، زین دانه خواهم شد

ملامت گو، به رسوایی مترسان هوشیاران را
که من بی پا و سر در کوی او مستانه خواهم شد

به دل گفتم چرا بیوفا، گفتا برو، خسرو
گذر از من که من در خدمت جانانه خواهم شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.