هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و دل‌سوزی‌های شاعر سخن می‌گوید. شاعر از عشق بی‌پاسخ، درد فراق و ستم‌های معشوق شکایت دارد و از حال دل دیوانه‌اش می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند تسلیم در برابر سرنوشت، بدنامی و رنج‌های عشقی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند «کیش کافری» یا «بدنامی» نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۴۴۸

سوار چابک من باز عزم لشکری دارد
دل من پار برد، امسال با جان داوری دارد

من اندر خاک میدانش لگدکوب ستم گشتم
هنوز آن شهسوار من سر جولانگری دارد

به هر لشکر که می آید ز من جان می برد، باری
که می گوید که این شیوه ز بهر دلبری دارد

مسلمانان، نگه دارید بی چاره دل خود را
که تیرانداز من مست است و کیش کافری دارد

ندارم آنچنان بختی که خواند بنده خویشم
غلام دولت آنم که با او چاکری دارد

تویی دیوانه اش، جانا، که داری سایه گیسو
دلم دیوانه تر از تو که آسیب پری دارد

مثل گر یک سخن با من بگوید عاقبت آن را
نیارد بر زبان و سرزنش چون بربری دارد

مرا چون می کشی، جانا، شفاعت می کند جانم
نمی گوید، مکش، اما سخن در لاغری دارد

به بدنامی برآمد نام خسرو از پی دیده
نه یک تر دامنی دارد که صد دامن تری دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.