۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۸

دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد
درد صد پرده عاشق ز لب وان باز پیوندد

بلا را نو کند رسم و طریق فتنه نو سازد
چو او اول کرشمه با طریق ناز پیوندد

به سینه نارسیده بگذرد و ندر جگر شیند
خدنگی با کمان کان ترک تیرانداز پیوندد

به خون گرم دل پیوست با او گر بری دل را
چو خون گرم است هر صد بار دیگر باز پیوندد

مرا چه حد وصلست، این قدر بس قرب او باشد
سخن با یکدگر کاواز با آواز پیوندد

چه باشد حال من جایی که هر شب بهر تاراجم
خیالش ساخته با این دل ناساز پیوندد

همی گویند جان خواهی، مجو پیوند ازو، خسرو
ز بهر زیستن گنجشک با شهباز پیوندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.