هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خسرو دهلوی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با وجود جفا و دشنام، همچنان او را می‌ستاید و از عشق او لذت می‌برد. شاعر از تضادهای عشق مانند جفا و بخشش، رنج و لذت سخن می‌گوید و از معشوق به عنوان موجودی نازنین و بخشنده یاد می‌کند که حتی خاک را به گوهری گرانبها تبدیل می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۶۹

بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد
به از دشنام نبود، گر نبات وانگبین بخشد

به غیری گر جفا گوید برنجم، کانست حق من
بتر رنجم اگر جای جفایم آفرین بخشد

خوش آن دزدیده خندیدن بر این دیوانه مسکین
که موری را همه ملک سلیمان زان نگین بخشد

قدش خون می خورد در دل، من از وی در جگر خوردن
نهالی کاین خورش یابد، ضرورت بر همین بخشد

چو سنگ نازنینان گل بود بر روی مشتاقان
من از دیده بریزم هر گلی کان نازنین بخشد

چه باشد، گر چو می مهر مسلمانی بود در وی
خدا آن نامسلمان را مگر ایمان و دین بخشد

عجب بخشنده ای شد چشم خسرو بر سر کویش
که خاک در کند دریوزه و در ثمین بخشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.