هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، سرگشتگی و بی‌قراری خود می‌گوید و از هم‌نفسانش می‌خواهد که یا او را به راه معنوی هدایت کنند یا به مستی و خرابات بسپارند. او خود را بی‌نام و نشان و بیگانه از خویشتن می‌داند و آرزوی رسیدن به معشوق یا شهادت در راه عشق را دارد. در پایان، از خسرو مسکین (احتمالاً اشاره به خودش) می‌خواهد که او را در جمع گدایان (عاشقان) بپذیرند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌هایی مانند خرابات، مستی، و دار (اشاره به مصلوب کردن) ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند بی‌قراری روحی و جست‌وجوی معنوی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۹۸

ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید
دست از من دیوانه سرگشته بدارید

بی نام ونشانم به خرابات ببخشید
بیگانه ز خویشم، بر خویشم بگذارید

یا معتکفم بر سر سجاده نشانید
یا مست و خرابم به در میکده آرید

گر زانکه صلاح از من آشفته بجویند
در خانه کنید و در خمار برآرید

دست من و دامان شما جمله رقیبان
گر دامن معشوق به دستم بسپارید

در عشق علم گردم و در مذهب عشاق
منصور شوم، گر به سر دار برآرید

وقت است، اگر خسرو مسکین گدا را
از خیل گدایان در خویش شمارید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.