هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و عشق سخن می‌گوید. او از نادیده گرفته شدن توسط معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که هیچ پند و بندی نمی‌تواند او را از عشق بازدارد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند عشق الهی، تسلیم در برابر معشوق، و تضاد بین عقل و دیوانگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۰۱

عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند
سلطان ننهد بنده محنت زده را بند

ای یار عزیز، انده دوری تو چه دانی؟
من دانم و یعقوب، فراق رخ فرزند

عیبم مکن، ای خواجه که در عالم معنی
جهل است خردمندی و دیوانه خردمند

تا جان بود، از مهر رخش بر نکنم دل
گر میر نهد بندم و گر پیر دهد پند

آن فتنه کدام است که بنیاد جهانی
چون پرده ز رخسار برافگند، برافگند

بر من مفشان دست تعنت که به شمشیر
از لعل تو دل بر نکنم، چون مگس از قند

در دیده من حسرت رخسار تو تا کی
در سینه من آتش هجران تو تا چند

ناچار چو شد بنده فرمان تو خسرو
چون گردن طاعت ننهد پیش خداوند؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.