۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۳

آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد
وان بخت که پیش آمده بد، بیش تر آمد

شادی همه غم بود ز بر نامدن کار
آن غم همه شادی شد و آن کار برآمد

بر لاله گلبرگ دماغم رسد امروز
کز زلف توام بوی نسیم سحر آمد

آیینه جان روی نما می کشمت پیش
کایینه رخسار توام در نظر آمد

شیرینی لعلت نرود از بن دندان
کز لعل توام در بن دندان شکر آمد

در مردم من مردمک دیده نگنجد
اکنون که مرا روی تو در چشم تر آمد

در پای تو خسرو چه کند، گر نکند جان
اکنون که مرا روی تو در چشم تر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.