هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و ایثارگرانه شاعر به معشوق است. او از فراق و درد هجران می‌نالد و عشق را همچون سنگی می‌داند که قلبش را می‌شکند. شاعر در نهایت به دنبال آرامش و وصال است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۰۴

هر سر که به سودای تو از پای در آمد
از خاک کف پای تواش تاج سر آمد

دست از همه خوبان جهان شست به پاکی
چشمم که خیال تواش از دیده در آمد

همچون نفس باد صبا غالیه بر شد
هر دم که به سودای تو از سینه برآمد

سیلاب سرشک از غم هجران توام دوش
تا دوش بد، امروز به بالای سر آمد

گفتم که غم عشق تو بیرون رود از دل
دردا که نرفت آن غم و بار دگر آمد

یارب، چه توان کرد که می خواری و رندی
پیش همه عیب است و مرا این هنر آمد

گر عادت بخت من و خوی تو چنین است
مشکل بود از کلبه احزان به در آمد

سنگ است و سبو عشق تو و قلب سلیمم
بشکست چو زلف تو که بر یکدگر آمد

خسرو ز دم باد سحر می طلبد جان
کز بوی تو جان در دم باد سحر آمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.