۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۶

سوار من که ره در سینه دارد
زبان پر مهر و دل پر کینه دارد

خیال اسپ او، شطرنج بازی
همه با استخوان سینه دارد

ز سم بوسیدن شکر دهانان
سمند او به پا شیرینه دارد

ازین پس ما و درویشی، چو درویش
هوس پوشیدن پشمینه دارد

کند بر ما جفاها و نداند
که حق صحبت دیرینه دارد

ازین مه نیست امروزینه این جور
که دل بر دوستان پر کینه دارد

دل خسرو به پا مالد نترسد
مگر پا بر سر گنجینه دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.