هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و دلتنگی سخن میگوید، شاعر از بیوفایی زمانه و فلک شکایت دارد و معشوق را بینظیر و بیهمتا میداند. او از رنجهای عشق و دوری معشوق مینالد و در نهایت خود را خسروی میداند که سخنش بیهمتاست.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۶۱
زمانه چون تو دلجویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد
بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد
چو بدخویی کند چشم تو با من
دلم گوید که بدخویی ندارد
تن من موی شد بهر میانت
چو بهره از میان مویی ندارد
سر من بر سر زانوست از تو
سر من هیچ زانویی ندارد
سخن بشنو مگر از بنده خسرو
جهان چون او سخنگویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد
بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد
چو بدخویی کند چشم تو با من
دلم گوید که بدخویی ندارد
تن من موی شد بهر میانت
چو بهره از میان مویی ندارد
سر من بر سر زانوست از تو
سر من هیچ زانویی ندارد
سخن بشنو مگر از بنده خسرو
جهان چون او سخنگویی ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.