۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۱

زمانه چون تو دلجویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد

بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد

چو بدخویی کند چشم تو با من
دلم گوید که بدخویی ندارد

تن من موی شد بهر میانت
چو بهره از میان مویی ندارد

سر من بر سر زانوست از تو
سر من هیچ زانویی ندارد

سخن بشنو مگر از بنده خسرو
جهان چون او سخنگویی ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.