۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۷

گر او بی یاد ما در می نیفتد
فراموشیش پی در پی نیفتد

نصیحت می کنم دل را که بازآی
ولیکن دل ازینها پی نیفتد

بریزم خون خود بر آستانت
اگر چه از رخت هر پی نیفتد

گهی بر من نیفتد چشم مستت
نگویی با منت تا کی نیفتد

درآمد عشق و تقوی خانه بگذاشت
که زهد و توبه را با می نیفتد

چه پرسی با تن و جانی پر از درد؟
همان دان آتش اندر نی نیفتد

اگر چ افتاد خسرو زو به صد رنج
خدایا، رنج من بر وی نیفتد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.