هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر عشق عمیق و وفاداری شاعر به معشوق است. او از جدایی ناپذیری دل و جان از معشوق میگوید، از درد عشق شکایت میکند و با وجود آگاهی از بیتفاوتی معشوق، همچنان به عشق خود پایبند است. شاعر از تیرهای غمزههای معشوق میگوید و در نهایت اطمینان دارد که معشوق sooner or later به او خواهد پیوست.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و جدایی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۵۷۷
از یاد تو دل جدا نخواهد شد
وز بند تو جان رها نخواهد شد
دل را به تو دادم و نمی دانی
چون می دانم مرا نخواهد شد
پیوند تو از تو نگسلم هرگز
تا جامه جان قبا نخواهد شد
تیر مژه می زنی که کس پیشت
چون من هدف بلا نخواهد شد
در بوسه دمی شمار، گو می کن
من می شمرم، دغا نخواهد شد
یارب، به کجا گریزم از تیرت؟
هر جا که روم خطا نخواهد شد
می گو سخنی، مترس از غمزه
مست است و برین گوا نخواهد شد
دردی دارم به سینه از عشقت
کان درد کهن دوا نخواهد شد
گفتی که غلام من نشد خسرو
هم خواهد شد، چرا نخواهد شد؟
وز بند تو جان رها نخواهد شد
دل را به تو دادم و نمی دانی
چون می دانم مرا نخواهد شد
پیوند تو از تو نگسلم هرگز
تا جامه جان قبا نخواهد شد
تیر مژه می زنی که کس پیشت
چون من هدف بلا نخواهد شد
در بوسه دمی شمار، گو می کن
من می شمرم، دغا نخواهد شد
یارب، به کجا گریزم از تیرت؟
هر جا که روم خطا نخواهد شد
می گو سخنی، مترس از غمزه
مست است و برین گوا نخواهد شد
دردی دارم به سینه از عشقت
کان درد کهن دوا نخواهد شد
گفتی که غلام من نشد خسرو
هم خواهد شد، چرا نخواهد شد؟
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.