۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۵

چون سرو تو از قبا برآید
آه از من مبتلا برآید

با یاد خط تو زنده گردم
گر از گل من گیا برآید

جایی که تو همچو مه برآیی
مه پیش رخت کجا برآید؟

مه برنابد برابر تو
گر فرمایی، برابر آید

از قبله ابروی تو هر شب
بس دست که در دعا برآید

پیش آی که بهر دیدن تو
جان منتظر است تا برآید

تا چند در انتظار داریش
می آریی زود یا برآید؟

چنگم که ز دست تو نفیرم
از هر سو مو جدا برآید

با تو دل من چو برنیاید
بیم است که جان ما برآید

یک لحظه به کار او فروشو
تا کام یکی گدا برآید

خسرو که در آب دیده غرق است
بازا آکه به آشنا برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.