هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نبود یار و بی‌توجهی دیگران به خود و دیارش گلایه می‌کند. او تأکید می‌کند که هیچ‌کس به او و سرزمینش توجهی ندارد و حتی طبیعت (مانند سمن و چمن) نیز دیگر زیبایی و عطر گذشته را ندارد. شاعر احساس تنهایی و غربت می‌کند و از این که دیگران او را درک نمی‌کنند، رنج می‌برد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۹۸

گل رنگ نگار ما ندارد
بوی خوش یار ما ندارد

ماییم و دیار بی نشان
کس میل دیار ما ندارد

ما کار به کار کس نداریم
کس کار به کار ما ندارد

با ما سخن سمن مگویید
کو بوی بهار ما ندارد

با ما صفت چمن مخوانید
کو نقش نگار ما ندارد

لاله ز چه سرخ گشت، گر شرم
از لاله عذار ما ندارد

خون بار چو خسرو از کنارت
کو میل کنار ما ندارد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.