۳۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۷

یاری که طریق ناز دارد
گر دل ببرد، که باز دارد؟

آن شوخ ز بهر کشتن ما
صد شیوه جانگداز دارد

در زلف بتان، مپیچ، ای دل
کاین رشته سری دراز دارد

بیچاره کسی که بر در تو
یک سینه و صد نیاز دارد

در گریه شوق، آستینم
از خون جگر طراز دارد

نی نی غلطم، خوش آنکه یاری
عاشق کش، و دلنواز دارد

کو باده و یار ساده امروز
صوفی نه سر نماز دارد

جانا، دل من به جانب تست
گنجشک هوای باز دارد

یک توبه کس درست نگذاشت
چشمت که هزاز ناز دارد

محمود سزد که نشنود پند
زیرا که دلش ایاز دارد

بشنو که به وصف عشق، خسرو
گفت خوش و دلنواز دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.