هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره عشق و فراق یار می‌پردازد. شاعر از تغییرات فصل و زمان سخن می‌گوید و از نبود عشق و شادی یارش شکایت می‌کند. او از غم و اندوه خود می‌نالد و از فلک و تقدیر شکایت دارد. شاعر آرزو می‌کند که یارش بازگردد و دوباره شادی و خنده به زندگی او برگردد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۶۲۱

سال نو است و عشق نو عشرت یار من چه شد
بین که ز زاری و فغان شخص نزار من چه شد

گر فلک ستیزه گر، مهر نمای کینه گر
بست به کین من کمر مهر نگار من چه شد

گر تن من ز خشم تو خسته تیر غمزه شد
باد فداش گو برد جان فگار من چه شد

آه من ار ز بیخودی می نرسد به گوش او
تا خبرش کند ز من ناله زار من چه شد

غم رخ چون زر مرا سود بر آستان او
گیر که خاک شد زرم، سنگ عیار من چه شد

خسروم و چو طوطیان، در هوس شکر لبان
تا شکری به من دهد، خنده یار من چه شد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.