هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوق خود به عنوان کسی یاد می‌کند که باعث آفت عقل و جان شده و خون بی‌گناهان را می‌ریزد. شاعر از غم و رنج عشق شکایت دارد و خود را عاشقی خسته و بی‌زبان توصیف می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و حتی اگر عتابی دارد، شاعر آن را می‌پذیرد. شاعر همچنین به عادت نیکوان در تندی و خشم اشاره می‌کند و عاشق واقعی را کسی می‌داند که همه چیز را در راه عشق می‌بازد. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که به او بوسه‌ای هدیه کند تا جانش را نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه دردناک است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خون هزار بی‌گنه ریزد' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۲۴

هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و جان بود
خون هزار بی گنه ریزد و جای آن بود

ماند زبان و دل بشد از غم تو مرا و خود
عاشق خسته تا بود بیدل و بی زبان بود

تو به کمین آنکه من کشته شوم به کوی تو
من به دعای آنکه تا عمر تو جاودان بود

تو به عتاب حاضری، چون به منت نظر فتد
من به قصاص راضیم، گر ز توام امان بود

من ز عتاب چشم تو بد نکنم که در جهان
تندی و خشم و بدخویی عادت نیکوان بود

در سر و کار عاشقی، هر که نباخت خان و مان
عاشق دوست نیست او، عاشق خان و مان بود

دولت اگر نمی کند سوی من گدا گذر
تو گذری کن این طرف دولت من همان بود

چون تو به باغ بگذری گل نرسد به بوی تو
لیک رسد به قامتت، سرو اگر روان بود

زلف گذشت بر لبت تیره شدی به روی من
بوسه کسی اگر زند، سوی منت گمان بود

خسرو خسته را چو جان در سر و کار عشق شد
بوسه مضایقه مکن، تاش به جای جان بود
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.