هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق، فراق و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از یاد یار، گذر عمر و تلخی‌های زندگی می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش مانند مرغان از شاخ جوانی بهره می‌برد. او از نادیده گرفته شدن توسط معشوق و رنج‌های عشق شکایت دارد و در نهایت به امید بوی یار و آرامش در کوچه‌های بی‌غمی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق، مرگ و رنج‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۶۴۷

عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند
گر چه غم تلخ است، بر یاد تو چون شکر خورند

رفت عمر و خارخار نخل بالایت نرفت
ای خوش آن مرغان کز آن شاخ جوانی برخورند

مرده آن قامتم کاندم که بخرامد به راه
مردگان در خاک هر دم حسرتی دیگر خورند

روزها بگذشت و از ما یاد نامد در دلت
ای عفاک الله غم یاران ازین بهتر خورند

خون فرو خوردم، پس آنگه ساقیت گشتم، ازانک
چاشنی ناکرده شاهان شربتی کمتر خورند

گر مرادی نیست، باری طعنه هم چندین مزن
کس ندیده ست اینکه پیش از انگبین شکر خورند

ما ز بهر سوز هجرانیم، کی یابیم وصل
دوزخ آشامان چگونه شربت کوثر خورند

ای ترا خاری به پا نشکسته، کی دانی که چیست؟
جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند

سوی خسرو هان و هان بویی بیاری، ای صبا
هر کجا مستان به کوی بی غمی ساغر خورند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.