هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ نرسیدن بهار و یار است. شاعر از نرسیدن بوی بهار، یار و سعادت شکایت دارد و احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند. او از تشنگی عمر و نرسیدن آب حیات می‌گوید و از خرابهٔ غم خود سخن می‌راند. در نهایت، شاعر از نرسیدن یار و شب تار خود اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهٔ زندگی دارد.

شمارهٔ ۶۹۲

گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد
چه کنم نسیم گل را که ز یار من نیامد

دل من چرا چو غنچه نشود دریده صد جا؟
که صبا رسید و بویی ز نگار من نیامد

اگر، ای حریف، داری نظری به روی یاری
به بهار خویش خوش شو که بهار من نیامد

همه عمر تشنه بودم به امید آب حیوان
به جز آب شور دیده به کنار من نیامد

شب و روز جدول خون به دو رخ چه سود دارد؟
چو ستاره سعادت به کنار من نیامد

منم و خرابه غم ز خوشی خبر ندارم
چو ازان دیار مرغی به دیار من نیامد

من خون گرفته کردم و نظری و کشته گشتم
تو بدان که او به عمدا به شکار من نیامد

ز شراب و عشق و مستی چه شناسد او خرابی
پسر کسی که دردی ز خمار من نیامد

به شب نشاط، یارا، چه خبر تراز خسرو؟
که به جانب تو روزی شب تار من نیامد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.