هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از حسرت و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق سخن میگوید. شاعر از تأثیر عمیق معشوق بر وجود خود میگوید که حتی پس از رفتنش، خاطرهاش در جان او باقی مانده است. او از زیبایی و ناز معشوق یاد میکند و از درد فراق مینالد. در نهایت، شکرگزار محبت معشوق است، حتی اگر تنها یادگاری از او باقی مانده باشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۷۰۴
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند
نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند
بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند
سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟
سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند
ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند
شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند
نه به گلزار گشاید دل من، نه در باغ
بسکه در جان من اندیشه آن روی بماند
بامدادان به چمن نازکنان می گشتی
سرو یک پای ستاده به لب جوی بماند
سوی پیکان شو دم، گر گله زان غمزه کنم
که چه پیکانی ازو در ته هر موی بماند؟
سر بسی بر در و دیوار زدم همچو صبا
که گذشت آن گل خندان من و بوی بماند
ماجرای دل خودکام، چه پرسی از من؟
سالها شد که ز من رفت و دران کوی بماند
شکرگوی کرمش کرد دل خسرو را
ذوق دشنام که در گوش دعاگوی بماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.