هوش مصنوعی: این شعر با تصاویر غنی و استعاری، مقاومت و غرور انسان را در برابر ظلم و دشواری‌ها توصیف می‌کند. شاعر با استفاده از نمادهایی مانند کوه دماوند، جنگل بیداری، و سلسله‌البرز، استواری و پایداری را به تصویر می‌کشد. همچنین، زخم‌ها و رنج‌های انسان را به عنوان عاملی برای ویرانی شادی‌های دیگران نشان می‌دهد. شعر با تأکید بر قدرت نگاه و بینش انسان به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق نمادین و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به زخم و رنج ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

تو

تن تو کوه دماوند است
با غرورش تا عرش
دشنه ی دژخیمان نتواند هرگز
کاری افتد از پشت ،
تن تو دنیایی از چشم است ...
تن تو جنگل بیداری هاست
هم چنان پابرجا
که قیامت
ندارد قدرت
خواب را خاک کند در چشمت
تن تو آن حرف نایاب است
کز زبان یعقوب ،
پسر ِ جنگل عیّاری ها
در مصافِ نان و تیغه ی شمشیر
- میان سبز -
خیمه می بست برای شفق ِ فرداها ...
تن تو یک شهر شمع آجین
که گل زخمش
نه که شادی بخش دستِ آن همسایه است
که برای پسرش جشنی برپا دارد .
گل ِ زخم تو
ویران گر این شادی هاست ...
تن تو سلسله ی البرز است .
اولین برفِ سال
بر دو کوه پلکَت
خواب یک رود ِ ویران گر را می بیند
در بهار ِ هر سال .
دشنه ی دژخیمان نتواند هرگز
کاری افتد از پشت
تن تو
دنیایی از چشم است ...
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:با این غرور بلندت ...
گوهر بعدی:پرنده ی خیس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.