۳۲۶ بار خوانده شده
دستی به سپیدی ِ روز
پنجره را گشود
سرما و سوز
بیدار
بر پلک های من نشست ...
*
اکنون
خاکستر شب را
باد
در کوچه می برد ...
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
پنجره را گشود
سرما و سوز
بیدار
بر پلک های من نشست ...
*
اکنون
خاکستر شب را
باد
در کوچه می برد ...
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:من ایرانی ام ...
گوهر بعدی:قبل از اعدام ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.