۲۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۷

ترک من چون تیر مژگان برکشد
ماه گردون را سپر در سر کشد

در دلم تیرش ترازویی شود
وز درون سینه جان می برکشد

چون رسن بازی کند زلفین او
گردن خورشید در چنبر کشد

دل کنم بر آتش رویش کباب
چون لب میگون او ساغر کشد

چشمت از مژگان چون نوک قلم
بر فسون جادوان خط در کشد

راست گویی، مردم چشم من است
چون قبای آبگون در بر کشد

خط طوطی رنگ او، یارب، کجاست؟
تا به منقار از لبش شکر کشد

مست کرده نرگس غلتان او
وز مژه بر جان من خنجر کشد

از لبت چون باده نوشان خیال
چشم خسرو خانه خمار شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.