هوش مصنوعی: این شعر از عشق و امید سخن می‌گوید. شاعر از آمدن معشوق (نگار) به در خانه‌اش می‌گوید که مانند بهار پس از خزان، حیات تازه‌ای به زندگی او بخشیده است. حضور معشوق تاریکی‌ها را به روشنی تبدیل کرده و دردها را شفا داده است. شاعر همچنین از تأثیر عمیق معشوق بر عقل و اختیار خود سخن می‌گوید و در پایان، از فناپذیری انسان در این راه عشق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'مست و خوی آلوده' و 'مردن خسرو' ممکن است نیاز به توضیح بیشتری داشته باشند که برای نوجوانان کم‌سن‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۸۰۸

از در من دوش کان نگار در آمد
شاخ تمنای من به بار در آمد

برگ حیاتم نمانده بود که ناگه
باغ خزان دیده را بهار در آمد

آنچه خرابی گذشت، وه به دهی گوی
مست و خوی آلوده و سوار در آمد

کلبه تاریک یافت روشنی، ای دل
کز در من آفتاب وار در آمد

دیده که بیمار بود در ته پایش
پیشگه پای او به کار در آمد

بر سر عقلم جرعه جامش
سیل به بنیاد اختیار در آمد

مردن خسرو فسوس نیست درین ره
کار زوی سینه در کنار در آمد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.