هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و عشق ناکام سخن می‌گوید. شاعر از همرهان می‌خواهد تا راه او را ادامه دهند، نامه‌ای به معشوق بنویسند و خاکستر او را بر راهش بپراکنند. او از درد فراق می‌نالد و عاشقان را به وصال فرامی‌خواند، در حالی که زاهدان را به شکستن توبه تشویق می‌کند. شعر با اشاره به سوختن دل در عشق و نیاز به سوزاندن دل‌های سرد پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و مرگ، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این شعر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد تا بتواند با مضامین آن ارتباط برقرار کند.

شمارهٔ ۸۵۳

ای همرهان که آگه از آن رفته منید
گمره شدم، برید و بر آن راهم افگنید

نامه کنید سوی ویم تا بدو رسم
خاکسترم کنید و بر آن خط پراگنید

بر خاک من رسید و پس از مرگ هر گیاه
کورانه بوی وی بود از بیخ بر کنید

ای طالبان وصل، ز ما دور، کز فراق
ما چاک سینه ایم و شما چاک دامنید

ای تائبان عشق، یکی دیدنش روید
دانم که زاهدید، اگر توبه بشکنید

جانان یکی بس است که میرند بهر او
گویی نه اید زنده چو یک جان به یک تنید

خسرو که سوخته دل او پس دلش دهید
وان دل که سوخته نبود آتشش زنید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.