هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و دلشکستگی سخن میگوید. شاعر از رفتن دل به سوی معشوقی سختگیر و بیرحم شکایت دارد و از درد فراق و نگاه معشوق مینالد. تصاویر شعری مانند خون، کوچه، گل، سرو و آب حیات به کار رفتهاند که بر عمق احساسات شاعر تأکید میکنند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۸۵۵
دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود؟
این خون گرفته باز دران کوچه می رود؟
چون رفت از من آن دل نادان، رو، ای صبا
امشب بران غریب ببین گو چه می رود؟
گلگشت باغ می کند امروز سرو من
بنگر که باز بر گل خوشبو چه می رود؟
آخر گهی نگشت صبا نزد کوی او
چندین به سوی لاله خودرو چه می رود؟
جان می رود ز من، چو گره می زند به زلف
مردن مراست از گره او چه می رود؟
زین سو نشسته منتظرش طالبان خون
آن شوخ برشکسته بر آن سو چه می رود؟
جان جهانی از رخ او کشته شد، هنوز
دیوانه خلق دیدن آن رو چه می رود؟
سر سبز شد لبش، اگر آب حیات نیست
این خضر باز بر لب آن جو چه می رود؟
از بهر خویش خسرو بیچاره خون گریست
بر روی او ببین که ازان رو چه می رود
این خون گرفته باز دران کوچه می رود؟
چون رفت از من آن دل نادان، رو، ای صبا
امشب بران غریب ببین گو چه می رود؟
گلگشت باغ می کند امروز سرو من
بنگر که باز بر گل خوشبو چه می رود؟
آخر گهی نگشت صبا نزد کوی او
چندین به سوی لاله خودرو چه می رود؟
جان می رود ز من، چو گره می زند به زلف
مردن مراست از گره او چه می رود؟
زین سو نشسته منتظرش طالبان خون
آن شوخ برشکسته بر آن سو چه می رود؟
جان جهانی از رخ او کشته شد، هنوز
دیوانه خلق دیدن آن رو چه می رود؟
سر سبز شد لبش، اگر آب حیات نیست
این خضر باز بر لب آن جو چه می رود؟
از بهر خویش خسرو بیچاره خون گریست
بر روی او ببین که ازان رو چه می رود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.