۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۶

غمم بکشت به کار جهان که پردازد
دلم اسیر شد و نیز جان که پردازد

من و زیادت حاجات و کنج ویرانه
درین بلا به غم خان و مان که پردازد

هزار شمع جمال آیدم به پیش نظر
دلم به سوختن خود بدان که پردازد

بدین صفت که تو مشغول حسن خویشتنی
به چاره دل بیچارگان که پردازد

بر آستان تو میرم که زیر دیوارت
چو جان دهم به من ناتوان که پردازد

به همرهی تو رفتن به باغ بیهوده ست
که پیش تو به گل و ارغوان که پردازد

روا مدار به دوری هلاک خسرو، از آنک
به جز وصال تو با عاشقان که پردازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.