هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و عشق نافرجام است. شاعر از جدایی و دوری معشوق رنج می‌برد و با تصاویری مانند موی معشوق، ستاره و ماه، و آینه، احساسات خود را بیان می‌کند. او از جفا و هجران شکایت دارد و در نهایت، تصمیم می‌گیرد با بیان این دردها، صبحگاهی جدید را آغاز کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، هجران و درد فراق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۹۳۹

نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم کرد
ز خواب یا به خیالت نگاه خواهم کرد

چنین که جان به لب آمد مرا ز درد فراق
شکیب سهل بود، چندگاه خواهم کرد

چو هیچ قصه شبهای مات باور نیست
کنون ستاره و مه را گواه خواهم کرد

نمی رود ز من آن آفت نظر ترسم
که عمر در سر این یک نگاه خواهم کرد

بپوش چشم من و آب دیدگان امروز
که من نظاره آن کج کلاه خواهم کرد

گذر چه می کنی آخر به سویم، ای ساقی
مکن که توبه عمرم تباه خواهم کرد

ز بهر آنکه نبینم برابرت سایه
ز دود سینه جهانی سیاه خواهم کرد

چرا مقابل روی تو می شود آخر؟
مبین در آینه، جانا، که آه خواهم کرد

جفا که می رود امشب ز هجر بر خسرو
حکایت ار بزنم، صبحگاه خواهم کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.