هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به یار سخن می‌گوید. او از بادی که از سوی یار می‌وزد، مست می‌شود و بوی یار را احساس می‌کند. اشک‌هایش جاری می‌شوند و با پای‌کوبی به سوی یار می‌رود. او از حسرت و یاد یار می‌نالد و هر چه می‌خورد از جوی یار می‌آید. در نهایت، خسرو نیز خود را گم می‌کند و دل به جستجوی یار می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۸۰

شب که بادم ز سوی یار آمد
مست گشتم که بوی یار آمد

بو که بر جان زنده ره از بادم
بو که باد روی یار آمد

آب چشمم دوید از سر جان
پای کوبان به سوی یار آمد

گریه خویش، گریه دگر است
کاب رفته به جوی یار آمد

می کنم یاد و می خورم حسرت
هر چه خوردم ز جوی یار آمد

نیک نبود که بد کنم دل، اگر
بد ز روی نکوی یار آمد؟

خویش را نیز کرد گم خسرو
جستن دل که سوی یار آمد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.