هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و انتظار بی‌پایان خود برای یار می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و ناکامی‌های خود در عشق شکایت دارد و بیان می‌کند که دلش بی‌قرار و ناآرام است. همچنین، شاعر از بی‌صبری خود در عشق سخن می‌گوید و به دوستش توصیه می‌کند که از ذکر صبر در عشق خودداری کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامی در عشق و بی‌قراری ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۹۷۹

مدتی شد که یار می ناید
وان بت گلعذار می ناید

جان خود را شکار او کردم
رغبتش بر شکار می ناید

می شمارند بس که یارانش
بنده خود در شمار می ناید

تا برآورد گرد از دلها
زو دلی بی غبار می ناید

روزگاری که پیشم آمد ازو
پیش او روزگار می ناید

آرزویم کنار او چه شود؟
کارزو در کنار می ناید

دل من کز قرار خویش برفت
دیر شب برقرار می ناید

مکن، ای دوست، ذکر صبر به عشق
که مرا استوار می ناید

خسروا، گرد عشق می گردی
مگرت جان به کار می ناید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.