۲۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۱

خم زلفت که مشک چین آمد
با گل و لاله همنشین آمد

لب لعل تو کان پر از گهر است
خاتم حسن را نگین آمد

کوه را سایه دار نتوان کرد
جز دو زلفت که بر سرین آمد

گرچه گل ناز می کند بر شاخ
نه چو روی تو نازنین آمد

ای که پیکان تیز غمزه تو
تشنه خون حور عین آمد

صورت این کن که چین ابرویت
صورت حسن را چو چین آمد

بگزیدم لبت که خون آید
خون برون نامد، انگبین آمد

از شب زلف تو برست دلم
گشت روشن که خسرو این آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.