هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌خوابی، دل‌تنگی و اشتیاق به معشوق می‌نالد و احساس می‌کند که معشوق او را رها کرده است. شاعر همچنین از درد عشق و ناتوانی در توصیف زیبایی معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و دل‌تنگی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۰۱

چو آن شوخ شب در دل زار گردد
مرا خواب در دیده دشوار گردد

دلم گرد آن زلف گردد همه شب
چو دزدی که اندر شب تار گردد

شب و روز گردد در آن کوی جانم
چو بادی که بر بام و دیوار گردد

بلایی جز این نیست بر جان مسکین
که آن شوخ در سینه بسیار گردد

مرا کشت و بیداری بخت ما را
هوس هم نیاید که بیدار گردد

طبیبم همان به که سویم نیاید
که ترسم ز درد من افگار گردد

چو بیزار شد یار، جان کیست، باری
رها کن که او نیز بیزار گردد

گرفتار از طعن بدگوی، یارب
به روز بد من گرفتار گردد

چگونه کند وصف آن روی خسرو
که در دیدنش عقل بیکار گردد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.