هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و فراق سخن میگوید. شاعر از دوری معشوق و رنجهای ناشی از آن مینالد، اشکهایش را به خون تشبیه میکند و از بیتوجهی معشوق شکایت دارد. او از فتنههای روزگار و نگاههای معشوق که مانند تیغ بر دلش مینشیند، میگوید و خود را با مجنون مقایسه میکند. در پایان، شاعر از ناامیدی و پایان صبرش سخن میگوید و خندههای معشوق را گریهای پنهان میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'خونابه' و 'جگرهای بیدلان خون شد' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۶۰
ز دوری تو چو خونابه من افزون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
نه کم ز فتنه دهر و بلای گردون شد
کرشمه چند کنی، یک نظر به گوشه چشم
بدین طرف که جگرهای بیدلان خون شد
به خون دیده نوشتم چو قصه دل خویش
درست نسخه ای از داستان مجنون شد
تو پای پیش نهادی به ره که بخرامی
به پای پس زدن خسته صبر بیرون شد
خیال خنده تست این نه گریه خسرو
که چشمهاش چنین پر ز در مکنون شد
مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد
به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی
فتاده بود درین کوی، حال او چون شد
بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو
نه کم ز فتنه دهر و بلای گردون شد
کرشمه چند کنی، یک نظر به گوشه چشم
بدین طرف که جگرهای بیدلان خون شد
به خون دیده نوشتم چو قصه دل خویش
درست نسخه ای از داستان مجنون شد
تو پای پیش نهادی به ره که بخرامی
به پای پس زدن خسته صبر بیرون شد
خیال خنده تست این نه گریه خسرو
که چشمهاش چنین پر ز در مکنون شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.