هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید و درد فراق را بیان می‌کند. او امیدوار است که معشوق به او برسد و دردش را درمان کند. شاعر معشوق را بلایی شیرین توصیف می‌کند و آرزو می‌کند که این بلا به او برسد. او همچنین از جفاهای معشوق شکایت دارد و می‌ترسد که این جفاها به دیگران نیز برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در شعر نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۱۰۶۱

شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد
بود امید که بر درد ما دوا برسد

چه گویمش که بلایی ست او به نیکویی
چنان بلای دل، ای کاشکی به ما برسد

رود کرشمه کنان در ره و هزار چو من
بمرده باشد هر سو، به خانه تا برسد

عمامه کج نهد و بس که پیچ پیچ کند
به هر دل از خم او پیچشی جدا برسد

ز بهر خوبان گویند «جان خود بفروش »
هزار بار فروشم، اگر بها برسد

بیار زلف دلاویز تا به سینه نهم
دل ز جای برفته مگر به جا برسد

جفای برشکنی های تو مرا بشکست
رو مدار که بر خسرو آن جفا برسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.