هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از رنج هجران، باده‌نوشی و خاکساری در راه معشوق یاد می‌کند و از جان و تن خود به عنوان قربانی‌های این عشق نام می‌برد. شعر با تصاویری مانند سبزه‌های بهار و نوای مطرب، فضایی عاشقانه و حزن‌آلود دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، رنج‌های عاطفی و اشاره به می‌نوشی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، زبان شعر ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۱۰۰

در عشق باز خود را دیوانه کردم از سر
یارب، فرو مبادا این می که خوردم از سر

سربهر خاک گشتن پیش درش نهادم
چه جای آنکه، یاران روبند گردم از سر

مهره ز تن جدا شد، در تن ز هجر جانان
عشق و بلا ازین پس بازنده کردم از سر

خواهم شد امشب آن سو می بایدم ازان رو
ای گریه، سرخ گردان رخسار زردم از سر

جانا، بهار حسنت آغاز سبزه دارد
شد وقت آن که اکنون دیوانه گردم از سر

مطرب به نوک غمزه بگشای سینه من
بخراش ریش کهنه، کن تازه دردم از سر

رفت آنکه بود خسرو نیکو ز شاهد و می
ای دل، گواه باشی کاقرار کردم از سر
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.