هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، خطاب به معشوقی بلندمرتبه است که شاعر از او می‌خواهد با رفتارهای ناپسند مانند شکار، آزار و بی‌توجهی، دل و جانش را نیازارد. شاعر با التماس و استدلال، از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و با حضور خود، آرامش را به او بازگرداند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه، نیاز به درک و تجربه‌ی عاطفی برای درک کامل معانی و احساسات بیان‌شده در شعر دارد.

شمارهٔ ۱۱۰۴

ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر
بر صید تیر مفگن و از خلق جان مبر

چون در شکار بر سر آهو گذر کنی
چشمت بس است، دست به تیر و کمان مبر

در جعد چون کمند تو من صید لاغرم
آزرده می شوم، به زمینم کشان مبر

دانی که چند دست دل اندر عنان تست
آن دست نازنین، به دوال عنان مبر

چند از مه و ستاره تو تنها شنیده ای
شرمی بدار و نام کسان بر زبان مبر

گفتی که نیست یاد منت، از خدا بترس
بر من که سوختم ز فراق این گمان مبر

دل برده ای، بیا، شه مردم شکار، وه
تن لاغر است طعمه زاغ استخوان مبر

سودی بکن، همین که بیایی به سوی من
صبر و قرار خسرو مسکین زیان مبر

دل برده ای، بیا، شه مردم شکار، وه
تن لاغر است طعمه زاغ استخوان مبر

سودی بکن، همین که بیایی به سوی من
صبر و قرار خسرو مسکین زبان مبر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.