هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و عشق نافرجام مینالد. او از بیتفاوتی معشوق شکایت دارد و با وجود فغان و نالههایش، معشوق به او توجهی نمیکند. شعار عشق را شیرین ولی همراه با رنج توصیف میکند و از زمانه مینالد که آرامش گذشته را ندارد. در پایان، شاعر به گذر زمان و سنگینی بار عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۱۰۶
هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر
دل از برم رمیده و من زو رمیده تر
افغان ز تو که هست به گوشت فغان من
هر چند بیش می شنوی ناشنیده تر
شیرین غمی ست عشق، ولیکن زمان کجاست؟
ای دل، بگویمت که بخور، لیک دیده تر
خلقی به راه منتظرت جان سپرده اند
ای ترک مست، دار عنان را کشیده تر
تو فتنه زمان شدی، ورنه روزگار
بوده ست پیش ازین قدری آرمیده تر
ای دوست، پرده پوشی مجنون ز عقل نیست
کور است دامنی ز گریبان دریده تر
خسرو، زمان رفتن و بر دوش بار عشق
راه دراز می روی، آخر جریده تر!
دل از برم رمیده و من زو رمیده تر
افغان ز تو که هست به گوشت فغان من
هر چند بیش می شنوی ناشنیده تر
شیرین غمی ست عشق، ولیکن زمان کجاست؟
ای دل، بگویمت که بخور، لیک دیده تر
خلقی به راه منتظرت جان سپرده اند
ای ترک مست، دار عنان را کشیده تر
تو فتنه زمان شدی، ورنه روزگار
بوده ست پیش ازین قدری آرمیده تر
ای دوست، پرده پوشی مجنون ز عقل نیست
کور است دامنی ز گریبان دریده تر
خسرو، زمان رفتن و بر دوش بار عشق
راه دراز می روی، آخر جریده تر!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.