۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۰۸

رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
مبند چشم عنایت نظر فراز مگیر

ز دل گزیده شدم، زلف را بدو مگذار
منم غریب، تو سگ را رسن دراز مگیر

اگر بگیرم زلفت، به سوی خویش مکش
ز دست من بردت شب، طریق باز مگیر

بدزد لب، چو بگیرم به زیر دندانش
نواله ای به دهن آمده ست، باز مگیر

تنم ز هجر دو تا شد، هنوز زخم مزن
مرا که چنگ شکستم برای ساز مگیر

چو من بسوختم از غم مخای چندین لب
چو شمع پیش تو باشد، شکر به گاز مگیر

ببرده ای دل خسرو، مگوی کی بردم؟
عنان ناز بکش، راه احتراز مگیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.