هوش مصنوعی: این شعر از قمر (ماه) به عنوان نمادی از نور و روشنایی یاد می‌کند، اما در عین حال از تاریکی دل شاعر و دوری قمر از او شکایت می‌کند. شاعر از طولانی شدن شب و تأثیر قمر بر خرابه‌ها می‌گوید و مقایسه‌هایی بین قمر و خورشید انجام می‌دهد. در نهایت، شاعر به گذرا بودن حضور قمر اشاره می‌کند و از شتاب آن در رفتن گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاری است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۱۰۹

قمر برید ز من مهر و من خراب قمر
شبم دراز چو گیسوی نیمتاب قمر

خرابه ها همه چون از قمر شود روشن
چراست تیره دل من، چو شد خراب قمر

تمام شب قمر آسمان نمی خسپد
که چشم این قمر ما ببست خواب قمر

کجا رسد مه گردون بدین قمر، باری
که نیست چشمه خورشیسدتر به آب قمر

ز نور باشد هر قطره چشمه خورشید
چو خون چکد ز رخ همچو آفتاب قمر

کنون دمیدن صبح از رخ قمر باشد
چو آفتاب نهان شد ز ماهتاب قمر

گر آید و برود زودتر نه جای گله است
از آنکه نیست نهان، خسروا، شتاب قمر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.