هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی و دوری از معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که جسمش در یک مکان است اما جان و دلش جای دیگری است. او از این که همه چیز به غیر از معشوق تغییر کرده است، ناراحت است و حتی نسیم بهشت را هم با کوی معشوق مقایسه نمی‌کند. شاعر با غیرت از معشوقش دفاع می‌کند و می‌گوید که هیچ کس را جایگزین او نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۱۱۰

منم به خانه، تن اینجا و جان به جای دگر
به دل تویی وسخن بر زبان به جای دگر

به بوستان روم از غم، ولی چه سود که هست
دلم به جای دگر، بوستان به جای دگر

کجا به کوی تو ماند نسیم باغ بهشت
زمینست جای دگر، آسمان به جای دگر

چو جان دهم نرود دل به کویت، ار چه برند
سگان کوی تو هر استخوان به جای دگر

نشان ز کوی تو پرسند و من ز بس غیرت
تو جای دیگر و گویم نشان به جای دگر

مگو که یار دگر کن، اگر بینم
نظافتی که تو داری همان به جای دگر

بگو، چگونه توان گفت زنده خسرو را
که او به جای دگر ماند و جان به جای دگر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.