۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۳

رویت از خوی همه پر در خوشاب است امروز
آفتاب تو ز سیاره به تاب است امروز

هر خیالی که ز خورشید در آب افتاده ست
پیش رخسار تو لرزنده جواب است امروز

چشم بیمار تو پرهیز که می کرد ز می
می فتد هر طرفی، مست و خراب است امروز

دانم آن چشم تو فتنه ست و ز مستی خفته ست
خفته را هیچ ندانم که چه خواب است امروز؟

دوش گفتی که دهم بوسه و پس می گویی
که لبم ریش شود، این چه جواب است امروز؟

خنده ات دیده دهن باز بمانده ست صدف
از دهانت که پر از در خوشاب است امروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.